سلام بر مهربانترینم!
خدا جونم حالت خوبه؟؟!!!خوش میگذره از اون بالا دیدن بنده ها؟؟؟!!!
البته چه خوبی.....همش بدی میبینی! اره بدیه ادما...!
دارم برات نامه مینویسم چون نمیدونم چرا احساس میکنم ازت دور شدم....!
خدا جونم از کجا برایت حرف بزنم؟؟؟!
از احساس هایی که روز به روز به راحتی زیر پا له میشه....!
از دل های کوچکی که با یه نگاه داغون میشه!!!؟!
از دلم برایت بگم؟؟؟!!!!
دلم پر شده از غم .....غم هایی که دلیلش دوری از توست....!
چرا خداجونم دستمو ول کردی؟؟!!!
دستام به دستای گرمت نیاز داره.....!
بی تو دستام میلرزه.....! چشمهایم پر از اشک میشوند....!
چقدر جدیدا واژه ها سخت میان زیر قلمم.....
چقدر حرف زدن باهات سخت شده....!
تو از ما دور شدی یا ما از تو.......!!
چقدر بین بودن هایت با نبودن هایت فرق است....
فرسنگ ها...دریا ها....کوه ها....!این ها که کمند.....خیلی بیشتر....!
راه به تو رسیدن رو دوست دارم....!
خدایا دلم میخواد بیام تو بغلت.....!
دستاتو بزاری رو شونه هام مثه دستان یه پدر....مثه آغوش یه مادر....!
تو بغلت گریه کنم.....!
خسته ام از بس گاه خیانت دیدم....گاه بی رحمی....گاه جدایی....!
دستان مادری که به دنبال بچه اش میگردد.....!
چشمان منتظری که در خیابان ها به دنبال یه سرپناه میگردد....!
خدایا از بهشت مارو بیرون کردی.....اما چرا فرستادی تو جهنم؟؟؟؟!!!
پس زمینت کجاست؟؟؟؟!!!!
خدایا صدایم بهت میرسه؟؟؟؟!!!!!
خدایا ساده بگم دوست دارم !!!!
کاش مثل فرشته ها فقط عبادت میکردیم.....
کاش همش کنارت بودیم....!
کاش به خاطر خودمون این قدر با فراموش کردنت همه رو آزار نمیدادیم!
خدا جونم چقدر دلم گرفته....!
کجاست آنجا که فقط من باشم و تو....؟!!!
کجاست انجا که فکر های پریشان از ذهنم پاک شود.....؟!
وجودم پر از تو بشود....!
خالی از همه ی ذهنیت ها!
ذهنم کلمات را گم کرده....!
خدایا قبلا بهت چی میگفتم....!فراموشی هم به این فکر ها اضافه شده....!
امان از این زندگی....!
خدایا دوستت دارم بیشتر از همه....!
آغوشتو برام باز کن...!
